دخترم .. پسرم
سلام به همگی ... بعضی اوقات اینقد سوژه برا نوشتن دارم که زود به زود میام .. بعضی اوقات هم هر جقد دنبال سوژه بگردم نیست اینا رو گفتم باز آقا رضا نیاد بگه وای جقد آپ میکنی دیشب ایلناز و آرش خونمون بود ( جمله تکراری ) و حسابی جشم در آوردن ... بعد از ساعت ها ایلناز رفت توی حیاط که صدای جیغش اومد همه با عجله رفتیم توی حیاط که جی شده ؟؟؟ فقط اشک میریخت و میگفت دخترم ! پسرم ! نگو مادربزرگ محترم جوجه مرغ ها رو به حیاط پشتی برده بود و ایلی فقط توی گریه خط ونشون میکشید که جرا بردینش و خطاب به مادربزرگ : بگو قفس جوجه هامو جکار کردی ؟؟؟؟ ما هم همه اینجوری بو...